من کسی نیستم جز شوریده ای از دیار ناکجا آباد
سوخته ای از وادی عشق...
ناامیدتر از جغد پیر جنگل یأس...
در روزگاری که تیره تر از شب تار است...
و در زمستان نفاق...
مجبور به شنیدن قصه ی تلخ تزویر...
ولی من نیستم ، نه نیستم آن که
از شوره زار تفریط به لجن زار متعفن افراط پناه برم
و بر فرومایگان تعظیم کنم
پروردگارا تو نخواه که باشم از گرگان درنده
و بیشتر نخواه که باشم از گوسفندان خیانتکاری
که برای دیرتر طعمه شدن، دیگران را طعمه می کنند
سید علی موسوی در مورخه 21/6/93